مطلب شماره 329

فکر می‌کنند هرطور خواستند می‌توانند از مردم پول بگیرند !

فکر می‌کنند هرطور خواستند می‌توانند از مردم پول بگیرند !

دولت ایران بر اثر تحریم‌ها دچار کاهش شدید درآمدهای نفتی و نیز افزایش کسری بودجه شده است و اقتصاد آن در بیش از یک دهه گذشته، توقف و حتی عقبگرد کرد. تورم بالای ۴۰ درصد در چند سال اخیر محصول این وضع است.


از این رو حکومت توجه خود را به اخذ مالیات از مردم متمرکز کرده. البته از ابتدای انقلاب همواره قطع وابستگی به نفت به عنوان یک شعار شنیده می‌شد ولی قدرت سوزانندگی نفت چنان بود که آن شعار در شعله‌های آتش ناشی از نفت ذوب و دود می‌شد. این‌بار چاره‌ای ندارند جز اینکه اقدامی برای گرفتن مالیات کنند.


ولی نکته مهم اینجا است که درک درستی از مالیات وجود ندارد. گمان می‌کنند هرطور خواستند می‌توانند از مردم پول بگیرند. برای درک مساله باید به فلسفه و مفهوم مالیات پرداخت تا متوجه شویم فاصله ما با این مفهوم چقدر است؟

در ایران از کلمات به صورت ظالمانه و با معنایی مقلوبه استفاده می‌کنیم، بدون آنکه معنای واقعی آن را منظور داریم. نمونه آن طرح صیانت از فضای مجازی است که در واقع «صیانت» به معنای خلاف آن به کار برده می‌شود و مردم هم از این کلمه معنای متفاوت و متضادی از معنای واقعی آن را برداشت می‌کنند. مالیات هم از این نوع است. مالیات در نظام‌های جدید واجد مفهومی متعالی و بسیار متفاوت از گذشته است.

در گذشته به معنای «پول زور» بود و نپرداختن آن افتخار و به قول معروف کندن یک مو از تن خرس بود حتی فرار از آن توصیه می‌شد. در حالی که مالیات در دنیای جدید، نوعی سرمایه‌گذاری جمعی موثر و بسیار مفید است. به همین دلیل است که پیشرفته‌ترین کشورها سهم بیشتری از تولید ناخالص خود را به مالیات اختصاص می‌دهند. البته نه که صد درصد را مالیات بدهند که دیگر چیزی برای مردم نمی‌ماند، ولی یک نقطه بهینه‌ای برای مالیات وجود دارد که احتمالا همه جا یکسان نیست. برای فهم ماجرا مثالی می‌زنم.

فرض کنید یک جزیره بکر و مستعد را به صد خانواده مثلا ۵ نفری بدهند که بروند آنجا زندگی کنند. این صد خانوار هر کدام ده هزار دلار هم دارند که جمعا یک میلیون دلار می‌شود و با آن می‌توانند سرمایه‌گذاری یا با مناطق همسایه تجارت کنند.


هریک از آنان برحسب تخصص خود می‌خواهند مشغول یکی از امور صنعت، کشاورزی و خدمات شوند. ولی پیش از هر اقدامی نیازمند برق، راه، امنیت، بندر و مقررات مورد توافق از جمله تامین امنیت، حقوق مالکیت و حفظ جان خود و نهادی برای حل اختلاف هستند. بیشتر این خدمات را نمی‌توانند به تنهایی تامین کنند. اگر هم بتوان آب و برق را به تنهایی تهیه کرد، قطعا خیلی گران تمام می‌شود. ولی نهاد حل اختلاف که به تنهایی قابل تاسیس نیست. در نهایت بدون زیرساخت‌های عمومی هیچ پیشرفت و توسعه‌ای رخ نخواهد داد حتی زندگی هم شکل نخواهد گرفت.


باید مثل مردم پیش از تاریخ زندگی کنند و مشغول گردآوری دانه و شکار حیوانات شوند و به یکدیگر شبیخون بزنند. از اینجاست که دولت شکل می‌گیرد. یک گروه تشکیل می‌شود که تمامی این خدمات را انجام می‌دهد. ولی این دولت پول می‌خواهد، باید مردم آن را تامین کنند.


اگر یک نظام سنتی و قدیمی باشد، این پول را به زور می‌گیرد و لزوما همه خدمات لازم را هم تامین نمی‌کند، آنچه هم که می‌دهد گران است به علاوه خود را ملزم به پاسخگویی در برابر مردم نمی‌داند. ولی اگر یک نظام جدید باشد که مبتنی بر قرارداد است و حکومت نماینده این صد خانوار جمعیت جزیره باشد، طبعا درآمد آن باید از طریق شیوه‌ای به نام مالیات تامین شود که موجب حداکثر اثرگذاری در رشد تولید باشد و مالیات پرداختی نیز به اندازه بهره‌مندی هر فرد یا خانوار از این خدمات تعیین می‌شود. در چنین ساختاری حکومت یا دولت، کارگزار مردم و حقوق‌بگیر آنان است، در برابر مردم یا کارفرما پاسخگو است، همه درآمدها و هزینه‌ها شفاف است، هر گاه هم مردم نخواستند این دولت کارگزار را تغییر می‌دهند و دنبال پیمانکار و کارگزار دیگری می‌روند.


  حالا فرض کنید که در آن جزیره یک چاه نفت پیدا می‌شد و حکومت نفت آن را می‌فروخت و خرج همین امور می‌کرد. روشن است که مردم خوشحال می‌شوند که دیگر مالیات نمی‌دهند، ولی این وضعیت رویه دیگری هم دارد. از اینجا به بعد پاسخگویی منتفی است، کارگزاری هم حذف می‌شود، نظام اربابی شکل می‌گیرد، کم‌کم مدیریت امور به صورت بهینه و با حداکثر بهره‌وری نخواهد بود. درآمدهای حاصل از نفت لزوما در جهت تاسیس و بهبود زیرساخت‌ها و افزایش تولید صرف نمی‌شود.


به احتمال بیشتر صرف نوچه‌پروری اداری و حکومتی می‌شود. کم‌کم حکومت خود را مستقل از مردم می‌داند. به همان نسبت که درآمدها زیادتر از مصارف باشد، فساد هم وارد می‌شود، کم‌کم نظام اداری دچار فساد سیستمی می‌شود.


حتی مردم وابسته به حکومت می‌شوند، چون سطح مصرف آنان از سطح تولیدشان بیشتر می‌شود و این افزایش مصرف به دلیل تزریق درآمدهای نفتی از سوی دولت است. اقتصاد دچار بیماری هلندی می‌شود و موازنه صادرات و واردات مخدوش می‌شود. همچنین این وضعیت موجب اختلال در روابط میان مردم این جزیره فرضی ما با حکومت آنان می‌شود. تحولات اجتماعی و فرهنگی را دچار اختلال می‌کند. روابط جزیره را با سایر جزایر تغییر می‌دهد.


به قلم عباس عبدی

نویسنده : مدیر وبسایت
تعداد بازدید : 417